صومعه بانوی ما ویکتوریا در اصل در سال 1952 در کنیا تأسیس شد تا به تعریف معماری زمینه گرا در آفریقا بار دیگر جامه عمل بپوشاند و میزبان جامعه راهبانی از راسته فرقههای عرفانی مسیحیت باشد که در سال 2008 به دنبال ناآرامیهای پس از انتخابات در کنیا به اوگاندا نقل مکان کردند. در این مقاله با ما همراه شوید برای سفر به مروارید آفریقا!
پیشنهاد گروه معماری "لوکال ورکس" از الزامی برای دو برابر کردن اندازه صومعه موجود و گنجاندن جامعه رو به رشد راهبان پیروی میکند. این طرح در مجموع شامل چهار ساختمان جدید است و تمامی ساختمانها با جزئیات پیچیدهای که دارند از آجر سفالی ساخته و در اطراف سه حیاط چیده شدهاند. ملاحظات طراحی با سنتهای ساختمانی سیسترسینی برای ایجاد فضاهای ناب بدون حواسپرتی از زندگی سرشار از دعا و عبادت مذهبی همسو است. معماری سیسترسین سبکی از معماری است که با کلیساها و صومعهها در ارتباط است. این سبک از معماری ساده، کاربردی و خالی از تزیینات میباشد!
ساختمان کلیسا یک حجم بشکهای طاقدار و بلند است که اشاره مستقیم به معماری کلیساهای صومعه است. همانطور که فضا کاملا سنتی است، ساختار آن به طرز ماهرانهای وارونه شده! بهنظر میرسد بهجای ستونهای جامد با پنجرههایی در میان آنها، «ستونهای نور» این کلیسا را حمل میکنند که به طاقهایی ساخته شده از نوارهای آجرکاری که با بطریهای شیشهای در هم آمیخته شدهاند، متصل شدهاند. این طرح علاوه بر اشاره به سنت معماری رهبانی سیسترسیانها، با دقت به بافت محلی پروژه از جمله مواد، آب و هوا و فرهنگ، پاسخ میدهد. سقف سبک و ثانویه گرمسیری بر فراز کلیسا معلق است و بر ساختمان سایه میاندازد و از آن محافظت میکند. همچنین آب باران را جمعآوری میکند و فضایی را برای پانلهای خورشیدی فراهم میکند. آجرکاریهای کلیسا که با بطریهای شیشهای تقویتشده، «طاقهای نورانی» ایجاد میکند که نور خورشید را در ظهر به داخل کلیسا هدایت میکند. البته بازی نور همچنان ادامه دارد: آفتابگیرهای دیوار شرقی در تمامی فصول سال، وظیفه خود را به خوبی انجام میدهند و پنجره گل رز که یک نقطه دایرهای از نور مستقیم عصر را به کلیسا میتاباند. اینچنین است که معماری و مسیحیت به ارتباطی بر منای آرامش از درکِ تاریخ، بستر و هدف رسیدهاند. درست همان گونه که معماری زمینه گرا از معماران میخواهد.
در سه ساختمان دیگر در صومعه، بلوکهای حیاط بصورت ساده هستند. اِزارههای شیبدار ساختهشده از نوارهای کاشی سُفالی بصورت انباشته، این ساختمانها را بالاتر از محیطی که عموماً مرطوب و شرجی است، ارتقا می دهد.( بخش سنگی از دیوار اتاق یا ایوان است که از کف طاقچه تا روی زمین باشد). در بالا، بین دیوارهای آجری یکپارچه و سوراخدار بازی وجود دارد که خطوط بین دیوارها و دهانهها را محو میکند. به سمت حیاط، سقفهای راهرو توسط صفحات آجری سوراخ دار با اندازه های مختلف تزیین شدهاند. از نظر مواد و مصالح، طراحان همانند بسیاری از بناهای زمینه گرا از آجرهایی استفاده میکنند که با پوستههای قهوه پخته شدهاند. استفاده از آجر به عنوان ماده اولیه از اصول اصلی سیسترسین، پیروی میکند. آجر در نزدیکی سایت، موجود بوده، مقاوم است و به راحتی حمل میشود. ارتباط میان معماری و مسیحیت در استفاده از مصالح نیز باید اثری از خود نشان میداد تا حضور دین در جوهره ساخت بنا، منجر به دور شدن از اهداف معمارگونه نمیشد.
ساختن تکیهگاههای کلیسا به صورت آجری با افزایش تدریجی ضخامت و عمق آنها به سمت زمین، از نظر معماری، توزیع ساختاری بار را بیان میکند. تمام ساختمانهای جدید دارای تهویه غیرفعال، با تهویه متقابل، فضای خالی سقف تهویهشده، مواد سقف بازتابنده و پنجرههای سایهدار هستند. این موارد، آب و هوای داخلی مناسبی را در طول سال تضمین می کند. طراحی منظر این پروژه، فضاهای ساده و متفکرانهای را تشکیل میدهد که زندگی راهبان تسهیل می کند. باغ صومعه صرفاً برای دیدن و لذت بردن در نظر گرفته شده است در حالی که حیاط روبروی کلیسا به ایده شفافیت نظم پاسخ میدهد و همزمان با ایجاد یک مانع محافظ از دنیای بیرون به صورت فیزیکی، محافظت میکند. این در تضاد با طراحی حیاط مهمان است که امکان تعامل مستقیم در فضای باغ را فراهم میکند. در نهایت تعامل معماری و مسیحیت باعث به وجود آمدن یک اثر معماری شاخص شده است. (برای درک هر چه بهتر تاثیرات معماری زمینه گرا در خلق آثاری که ماندگارترند، به مقاله صفر تا صد معماری زمینه گرا مراجعه کنید.)